ماجرای پرواز کیکاووس شاه

کیکاووس با شنیدن گفتار دیو در اندیشه فرو می‌رود و تحت افکار دیو بد تصمیم می‌گیرد که به آسمان برود.

ازینروی  دانشمندان دربار را فرا خواند ه و از آنان می‌خواهد تا وسیله‌ای بسازند که بتواند با آن پرواز کند و از اخبار   آسمان اطلاعاتی بدست آورد.

. دانشمندان پس از اندیشه زیاد به این نتیجه می‌رسند که چند جوجهٔ عقاب را از همان نوزادی بند و دور از پدر و مادر، خودشان بزرگ بکنند و در نهایت آن طور که می‌خواهند آن‌ها را تربیت کنند؛ تا بتوانند به موقع از آن‌ها استفاده کنند. و در این فاصله هم تخت مناسبی برای پادشاه می‌سازند که در چهار طرفش چهار پایه بلند(نیزه) قرار دارد که در پایین این پایه‌ها می توان قفس عقاب‌ها را قرار داد و در بالای آن ها گوشت بره مورد علاقهٔ عقاب ها را، تا عقاب‌هایی که چند روزی گرسنه  ماندهاند به حرکتودر آمده و وسیله و ماشین پرواز را به حرکت در آورند.

نشست از بر تخت کاووس کی
نهاده به پیش اندرون جام می


چو شد گرسنه تیز پران عقاب
سوی گوشت کردند هر یک شتاب


زروی زمین تخت بر داشتند
ز هامون به ابر اندر افراشتند


بر آن حد که شان بود نیرو به جای
سوی گوشت کردند آهنگ ورای


شنیدم که کاووس شد بر فلک
همی رفت تا بگذرد از ملک


یکی گفت از آن رفت بر آسمان
که تا جنگ سازد به تیروکمان


پریدند بسیار و ماندند باز
چنین باشد آن کس که گیردش آز


چو با مرغ پرنده نیرو نماند
غمی گشت و پرها به خوی در نشاند


نگونسار گشتند از ابر سیاه
کشان از هوا نیزه و تخت و شاه


سوی بیشه‌ای همچنین آمدند
به آمل به روی زمین آمدند

آنگاه خبر به رستم دستان می رسد که شاه در مازندران سقوط کرده و گرفتار شده است. گرفتار دیوان و ددان؟؟؟ و رستم بر حسب غیرت ملی و میهنی عازم نجات کیکاووس می گردد و درنتیجه هفت خوان رستم آغاز می گردد.

به رستم چنین گفت گودرز پیر
که تا کرد مادر مرا سیر شیر
همی بینم اندر جهان تاج وتخت
کیان و بزرگان بیدار بخت
چو کاووس خود کامه اندر جهان
ندیدم کسی از کهان  و  مهان
خرد نیست او را نه دانش نه رای
نه هوشش به جای است و نه دل به جای
تو گویی به سرش اندرون مغز نیست
یک اندیشه ی  او همی نغز نیست
کس از نامداران پیشین زمان
نکردند آهنگ زی آسمان
چو دیوانگان است بی راه ورای
به هر باد کاید برآید ز پای

چنین است که سرانجام پادشاه بیچاره‌ای که هوس پرواز در آسمان به سرش افتاده بود توسط سرداران و پهلوانان ایران زمین رهایی می‌یابد و پشیمان از کرده خویش سوگند می‌خورد که از این کارهای خطرناک انجام ندهد و جان خود و سرنوشت ملتی را بر باد ندهد.

ولی همان طور که در آغاز این گفتار آمد، داستان پرواز کی کاووس، فقط یک داستان ساده نیست بلکه اسطوره یکی از کهن ترین آرزوهای بشری یا همانا آرزوی پرواز است؛ که در این داستان به صورت نمادین در قالب یک افسانه آن هم در قالب افسانه‌ای در باره فزون خواهی های پادشاهی خودکامه بیان شده است؛ که در حقیقت بازتابی از آرزوی دیرین تک تک افراد بشر است، نه فقط یک نفر؛ آن هم در زمانی بسیار دور و روزگاری که گاری و اسب تنها وسیله حمل ونقل سریع  انسان بود. به هر حال امروزه با بر آورده شدن چنین آرزویی است که انسان می‌تواند هوای سفر به  سایر ستارگان و شناخت بقیه جهان را در سر بپروراند

رستم ,داستان ,اندر ,زمین ,گوشت ,کاووس ,رستم دستان ,گوشت کردند منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش بورس در اصفهان|آموزش رایگان بورس 4237 رشته موزه مطلب مجموعه دِوَک