انتقام سیامک

در بخش پیشین از کشته شدن سیامک ومرث بدست آرتش آهرمن آگاه شدیم. او پلینگینه پوشیده بود و بدون جوشن و زره به جنگ دیوان رفته بود.دیوانی که قصد حمله داشته و به خاک ایران دست یازیده بود.این جنگ نخستین جنگ دوران اساطیری ایران به شمار می آید.اگر تاریخ را ورق بزنیم و بیندیشیم مشاهده می کنیم که ما از این شهامت ها بسیار به خرج دادهایم که اغلب به از دست دادن جان عزیزان ما انجامیده است. در حالیکه با دشمن نباید راست رو بود.ما بعضی وقت ها با دشمن هم چون کف دستیم. او پنهانی فتنه می کند ما آشکا ارا پاسخ می دهیم.و ا همه نقشه ما را حدس می زند پس ضربه خود را در جایی که انتظار نداریم وارد می کند. دیو آهرمنی از پشت بر سیامک جوان ضربه زد و جان او را بگرفت. از این ضربه خوردنها از پشت و پنهان زیاد در تا یخمان داشته ایم. هر جا که با تدبر و تفکر پیش رفتیم دشمن را به خاک سیاه نشان داده و ضربه شصتی به او نشان دادهایم که او صدای خورد شدن استخوانهایش را شنیده و دود جکر آب شده اش را بو کرده است.
سیامک جان باخته فرزندی بنام هوشنگ داشت و گیومرث او را برای نبرد با دیوان اماده کرد. این بار ایران اماده و با طرح و برنامه بود.
خجسته سیامک یکی پور داشت

که نزد نیا جاه دستور داشت

گرانمایه را نام هوشنگ بود

تو گفتی همه هوش و فرهنگ بود

به نزد نیا یادگار پدر

نیا پروریده مراو را به بر

نیایش به جای پسر داشتی

جز او بر کسی چشم نگماشتی

چو بنهاد دل کینه و جنگ را

بخواند آن گرانمایه هوشنگ را

همه گفتنیها بدو بازگفت

همه رازها بر گشاد از نهفت

که من لشکری کرد خواهم همی

خروشی برآورد خواهم همی

ترا بود باید همی پیشرو

که من رفتنی‌ام تو سالار نو

کیومرث راز های جنگ را با هوشنگ در میان گداشت و طرحی استراتژیک و در خفا ریخت و دو لشگر یکی به فرماندهی هوشنگ در پیش و دیگری به ف ماندهی خود در پشت لشگر اول به جلو رفتند.

پری و پلنگ انجمن کرد و شیر

ز درندگان گرگ و ببر دلیر

سپاهی دد و دام و مرغ و پری

سپهدار پرکین و کندآوری

پس پشت لشکر کیومرث شاه

نبیره به پیش اندرون با سپاه

بیامد سیه دیو با ترس و باک

همی به آسمان بر پراگند خاک

ز هرای درندگان چنگ دیو

شده سست از خشم کیهان خدیو

به هم برشکستند هردو گروه

شدند از دد و دام دیوان ستوه

ازآنروی که دیوان همه را به ستوه آورده بودند اتحادی شگفت صورت گرفت و هوشنگ سر از تن دشمن آهرمنی جدا ساخت.

بیازید هوشنگ چون شیر چنگ

جهان کرد بر دیو نستوه تنگ

کشیدش سراپای یکسر دوال

سپهبد برید آن سر بی‌همال

به پای اندر افگند و بسپرد خوار

دریده برو چرم و برگشته کار

چو آمد مر آن کینه را خواستار


با این جنگ و پیروزی روز گار گیومرث سر آمد و دوران هوشنگ آغاز گردید.

سرآمد کیومرث را روزگار

برفت و جهان مردری ماند ازوی

نگر تا کرا نزد او آبروی

جهان فریبنده را گرد کرد

ره سود بنمود و خود مایه خورد

جهان سربه‌سر چو فسانست و بس

نماند بد و نیک بر هیچ‌کس

 

هوشنگ ,ضربه ,دشمن ,دیوان ,سیامک ,گیومرث منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

معرفی انواع پوشاک یو پی وی سی کرج ابوالفضل شکوهی قفل الکترونیکی سامسونگ طراحی سایت دوست برای همیشه ویان